آغوشت میتواند قشنگترین سرخط خبرها باشد !
وقتی تو میتوانی قشنگ ترین تیتر زندگی من باشی . . .
تعمیر گاهی باید ساخت از آغوشت !
برای وقت هایی که حالم بدجور خراب است . . .
عکس تو
بر عکس تو
مدام در آغوش من است . . .
پیله کرده ام به تو !
نمی دانی پروانه شدن در آغوشت چه عالمی دارد !
مزه ی عشق به این خوف و رجاهاست رفیق / عشق سرگرمی اش آزار و تسلاست رفیق
قیمت یک سحر آغوش چشیدن ، صد شب / گریه و بغض و تب و آه و تمناست رفیق . . .
گرمایی بوده ام همیشه اما بین خودمان بماند ، سرمایی میشوم وقتی پای آغوش تو در میان باشد !
بن بست دنیاست براى من آغوشت !
اولین باریست که هراسى ندارم بگویم :
به بن بست رسیده ام . . .
چگونه میتوانم فراموش کنم ، اینهمه عشق و محبت را ، چگونه میتوانم فراموش کنم طعم بوسه هایت را ، آن آغوش گرمت را ، که وقتی مرا در میان خودت میگیری انگار همه ی دنیا در وجودم جا گرفته
تو را می خواهم و دانم که هرگز / به کام دل در آغوشت نگیرم
تویی آن آسمان صاف و روشن / من این کنج قفس مرغی اسیرم
آغوش گرمم باش ؛ بگذار فراموش کنم لحظه هایی را که در سرمای بی کسی لرزیدم !
در آغوش توام ، رفته ام به رویاهایم ، خواب نمانده ام از این احساسم ، در این خواب و بیداری ، لذت در کنار تو بودن را درک میکنم ،هیچگاه این سرپناه گرم را ترک نمیکنم ، من از عشق نگاه تو خیره شده ام به چشمانت ، هیچگاه برای دیدنت لحظه ای را از دست نمیدهم !
آدم باید عین مرسوله پستی سفارشی باشه
یکی باشه همیشه تحویلش بگیره ، بگیرتش تو بغل
امضا هم بده که تحویل گرفته شده و پس گرفته نمی شود !
می آیی قایم باشک بازی کنیم ؟
من چشم بر زیبایی تو بگذارم و تو آرام در آغوشم پنهان شو !
بودنت را دوست داشتم . . .
وقتی مرا در بر می گرفتی . . .
و به آغوشت می فشردی و وادارم می کردی که به هیچ چیز فکر نکنم . . .
اینقدر اتاقم کوچیکه که وقتی خودم تو اتاق باشم دیگه جایی برای تو نیست !
فقط میتونی بیای تو آغوشم . . .
من جز آغوش تو حتی به دیوار هم تکیه نمی کنم !
شعر قافیه نمی خواهد !
سطر به سطر آغوشم را ردیف کرده ام ، تو فقط بیا !
مرا میان بازوانت بگیر !
بگذار تمام آغوشت را جمع کنم برای نبودنهات . . .
گرما یعنی نفس های تو ، دست های تو ، آغوش تو . . . !
من به خورشید ایمان ندارم !
مرآ حبس کن در آغوشت !
من برای حصآر بازوان تو مجرم ترین زندانی ام . . .
اینقدر دلم میخواد بغلت کنم و فشارت بدم که حد نداره میخوام استخوانت ترک بخوره میخوام تنگی نفس بگیری میخوام بفهمی خیلی دوستت دارم . . .
بودنت را دوست دارم !
وقتی پنجه در کمرم حلقه می کنی
به آغوشت مرا سفت میفشاری
و وادارم می کنی که به هیچ کس فکر نکنم
جز تو . . . !
مرا محکم تر در آغوش خود بگیر . . .
من هنوز هم نمی خواهم تو را . . .
به دست خاطرات ” لعنتی ” بسپارم . . .
ﻣﯿﺘﻮﺍنم ﺗﻤﺎﻡ زندگیم ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ بگیرم ؛ ﮐﺎﻓﯽ ﺳﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻧﺪگیم ﯾﮏ “ تو ” ﺑﺎﺷﺪ !
من و تو
تنها حادثه ای بودیم تا ، رُخ دهیم
در آغوش هم !
می آیی قایم باشک بازی کنیم ؟
من چشم بر زیبایی تو بگذارم و تو آرام در آغوشم پنهان شو . .
منبع:http://www.takpayamak.com
نظرات شما عزیزان: