دلم را به تخت میبندم تا ترکت کند . . .
فریاد میکشد ، میلرزد ، خمارت میشود . . .
رها که شد او میماند و عمری وسوسه ی تلخِ دوباره خواستن تو !
.
.
قلبم این روزها سخت درد میکند !
کاش یک لحظه می ایستاد تا ببینم دردش چیست ؟
.
.
یادش بخیر همیشه موقع خواب عکس قاب شده ات را گردگیری می کردم اما از آن روزی که رفتی عجیب دلم غبار گرفته اما تو خودت را اذیت نکن ، می دانم از دست قاب خالی کاری بر نمی آید !
.
.
اگر آمدى به دلت بد نیار
شهر همان شهر است
کوچه همان کوچه و خانه همان خانه
تنها من کمى مرده ام !
.
.
.
هنوز مثل سابق “ مهربانم ” اما دیگر کسی صدایم نمی کند “مهربانم” . . .
.
.
خدایا من دلم را صابون زدم به عشق او . . .
ولی چرا چشمانم می سوزند ؟
.
.
روی سنگ قبرش نوشتند : “ اولین باری نَبود که مُرد ”
.
.
قدیما همه چیزهایمان بوی ماندن می داد . . .
آن روزها حتی بیسکویت ها هم مادر بودند ولی حالا شده اند : های بای !
.
.
جامانده است چیزی جایی که هیچگاه دیگر هیچ چیز جایش را پر نخواهد کرد !
.
.
همیشه میشه تموم کرد فقط بعضی اوقات دیگه نمیشه دوباره شروع کرد . . .
مواظب همدیگه باشیم !
.
.
نگاه کن !
این آسمان نیست که دلش گرفته ، دل منست که یک آسمان گرفته . . .
.
.
کسانی که از خود می رنجانیم مثل ساعت هایی میمانند که صبح دلسوزانه زنگ می زنند و در میان خواب و بیداری بر سرشان می کوبیم بعد می فهمیم که خیلی دیر شده !
.
.
تاریکی اتاقم شکسته می شود با نوری ضعیف
لرزشی روی میز کنار تختم میفتد
از این صدا متنفر بودم اما
چشم هایم را میمالم
new message . . .
تا لود شود آرزو می کنم . . . کاش تو باشی . . .
سکوت می کنم ، آرزوی بی جایی بود !
.
.
فراموش نکنیم که اگر دلی را بردیم شکستیم ، گذشتیم و رفتیم . . .
روزگار حافظه خوبی دارد ، هرگز فراموش نمی کند !
.
.
ڪلیدهایم از جیبم مے افتند
ڪیف پولم را گم مے ڪنم
گوشے ام را جا مے گذارم
و عجیب ڪه
{ تــــ ـــُـــ ـو } را
ڪه نیستے
مے برم با خودم
در جیبم
در ڪیفم
در دلــ ـ ـ ـ ـ ـ ـم . . . ✖
.
.
می گویند : شاد بنویس
نوشته هایت درد دارند !
و من یاد مَردی می افتم که با گیتارش
گوشه ی خیابان شاد میزد
اما با چشمهای خیس . . . !
.
.
غفلت کرده ای مادر ؛ پشت این قلب عاشق فرزندت آرام آرام جان می سپارد و تو چگونه فراموش کردن را ب او نیاموخته بودی . . .
.
.
این روزها شبیه جودی ابوت شده ام !
برای بابا لنگ درازی می نویسم ک این روزها دیگر خودم هم نمیشناسمش . . .
.
.
ادعای بی تفاوتی سخته !
اونم نسبت ب کسی ک زیباترین حس دنیا رو باهاش تجربه کردی . . .
.
.
کبریتهای سوخته هم روزی درختهای شادابی بوده اند مثل ما که روزگاری می خندیدیم قبل از اینکه عشق روشنمان کند !
.
.
خداراچه دیدی دوست من !؟
شاید ، یک روزی ، ” درد ” قیمت پیدا کرد و ما ثروتمند شدیم !
.
.
هیچ وقت کاری نکن که یه دختر قید احساسشو دربارت بزنه… چون فقط درباره تو بی احساس نمیشه . . . دیگه به زندگی احساسی نداره
.
.
آنقدر دیر آمدی
که رنگ چشمانت
و طرح کت سورمه ای تو
از یادم رفت !
آنقدر دیر آمدی
که صد پیمانه نشاط وحشی
در پیاله هوشیاری من
یک وعده هم مرا دیوانه نکرد !
آنقدر دیر آمدی… دیر آمدی . . . دیر آمدی
که لیلی شدن از یادم رفت !
.
.
حواستون به بعضی حرفها و بعضی کارا باشه چون خیلی وقتا ببخشید کار چسب زخمو نمیکنه !
منبع:sms.irfamily.com
نظرات شما عزیزان: